نویسنده، اقتصاددان ارشد سابق گلدمن ساکس و وزیر خزانه داری بریتانیا بود.
اکنون بیش از 12 سال از قدرت گرفتن مجدد حزب محافظه کار می گذرد. از آنجایی که اعضا در آن زمان به چهارمین رهبر خود فکر می کنند، کشور به شدت به انتخاب آنها – و نخست وزیر بعدی ما – نیاز دارد تا چشم اندازی معتبر از نحوه رسیدگی به چالش های قابل توجه داشته باشد.
لیز تراس و ریشی سوناک، نامزدهای باقی مانده، باید به این فکر کنند که چگونه بریتانیا را در مسیری سازندهتر از مسیری که پس از ویرانی اقتصادی بحران مالی سال 2008 طی شد، قرار میدهند – پسزمینهای برای پیروزی اولیه حزب در انتخابات دو سال بعد.
از آن زمان به بعد، ارقام تولید ناخالص داخلی بریتانیا ناامیدکننده بوده است، هرچند نه به طرز چشمگیری. رشد اشتغال به طرز شگفت انگیزی مثبت بوده است، حتی اگر بیشتر آن کم دستمزد باشد. اما همچنین بسیار غیرمولد است – نرخ رشد بهره وری سالانه حدود یک سوم 15 سال گذشته بوده است. اگر گسترش نیروی کار خود را تکرار نکنیم یا بهره وری به طور قابل توجهی افزایش یابد، رشد خود بریتانیا به سرعت کند خواهد شد.
یکی از مشکلات این است که وقتی کشور به برگزیت رای داد، «پس گرفتن کنترل» از بروکسل به معنای از دست دادن کنترل نیروی کار بود. پایان حرکت آزاد، که توسط کووید-19 تشدید شده است، منجر به سطوح بالاتری از مشاغل خالی شده است. و بدون افزایش بهره وری، اهرم های سیاست پولی و مالی برای کمک به تقویت عملکرد اقتصادی ما بسیار محدود است.
در حال حاضر، تنها نقش سازنده ای که سیاست پولی می تواند ایفا کند، هدف گذاری تورم است، که ممکن است به معنای تضعیف عمدی تقاضا و در نتیجه رشد چرخه ای اقتصادی در کوتاه مدت باشد. بدون این، چالش رشد بلندمدت حتی سخت تر خواهد بود.
سیاست مالی میتواند نقش گستردهتری ایفا کند، اما نخستوزیر آینده باید به دقت درباره آنچه باید باشد فکر کند. کاهش مالیات، موضوع غالب کمپین رهبری، باید بر این اساس قضاوت شود که آیا تقاضای چرخهای را در اقتصاد افزایش میدهد یا در سمت عرضه. در شرایط کنونی، پیامدهای چرخهای تقریباً به یقین منجر به نیاز به انقباض پولی شدیدتر از سوی بانک انگلستان خواهد شد.
بنابراین هدف از کاهش فوری مالیاتی که اکثر نامزدهای رهبری از آن حمایت می کنند چیست؟ آنها تنها در صورتی قابل توجیه خواهند بود که ثابت شود عرضه یا بهره وری را افزایش می دهند. و حتی پس از آن، این سوال وجود دارد که آیا آنها در حال حاضر، با توجه به چالش های اجتماعی گسترده تر، مقرون به صرفه هستند یا خیر.
شواهدی مبنی بر اینکه کاهش مالیات شرکت ها باعث افزایش سرمایه گذاری می شود، مشخص نیست. بله، آنها درآمد شرکت ها را افزایش می دهند، همانطور که در 15 سال گذشته انجام داده اند، اما این به هزینه های سرمایه گذاری بالاتر تبدیل نشده است. در واقع، یکی از نگرانیهای گستردهتر من پس از بحران این است که بسیاری از قوانین یک آموزش اقتصاد سنتی دیگر اعمال نمیشوند. سودهای قوی شرکت ها و همچنین نرخ های بهره پایین، دستورالعملی برای سرمایه گذاری قوی هستند، اما اخیراً راه خود را به بازده سهامداران و مدیران اجرایی پیدا کرده اند. مسلماً، این معما در قلب معضل بهرهوری و دستمزدهای واقعی پایین است که اقتصاد بریتانیا را درگیر کرده است.
آنچه سیاست مالی باید انجام دهد، افزایش بهره وری است، نه افزایش تقاضا. این را می توان با ارائه مشوق هایی برای سرمایه گذاری های تجاری واقعاً ریسک پذیر، مانند سرمایه گذاری خطرپذیر، و زیرساخت های بسیار مورد نیاز انجام داد. همچنین نیازمند رویکردی تخیلی تر به مخارج دولت است.
سوناک، صدراعظم سابق و رهبر احتمالی، سیاست پیش از شیوع بیماری همهگیر را داشت که فقط برای هزینههای سرمایهگذاری وام میگرفت، اما کشور اکنون به اقدامات جسورانهتری از سوی دولت نیاز دارد. برای مقابله با خطرات بیماریهای عفونی، چالشهای آموزشی، عدم تعادل منطقهای، افزایش سطح و نیازهای زیرساختی عظیم، یک دولت جاهطلب سرمایهگذاری برنامهریزیشده خود را به روشی بسیار شفاف افزایش میدهد – تا به بازارهای مالی اجازه دهد در مورد افزایش بالقوه رشد آینده قضاوت کنند.
به دور از سیاست های پولی و مالی، نخست وزیر جدید باید صادقانه تر در مورد تبدیل اهداف دوگانه بریتانیای جهانی و ارتقای سطح به واقعیت باشد. در مورد اول، ما شدیداً به یک نقش مستقل و معتبر بریتانیا در جهان نیاز داریم – وگرنه در خطر وابستگی هرچه بیشتر به ایالات متحده هستیم.
در مورد دوم، تا زمانی که دولت به طور جدی بر عدم تعادل منطقه ای بزرگ در انگلستان تمرکز نکند، احترام کمی از سوی مناطق ناراضی دریافت خواهد کرد. نبردهای داخلی نباید با نام، برندسازی، تبلیغ و مهمتر از همه اجرای این دستور کار تداخل داشته باشد. تسریع تفویض اختیار محل خوبی برای شروع است.
نخست وزیر بعدی توسط بخش بسیار کوچکی از مردم انتخاب خواهد شد. اگر او بر منافع بلندمدت ملت متمرکز نباشد، بیشتر از منافع قبلی دوام نخواهد آورد.